در گزارش زیر، نتایج یک مطالعه درباره تفاوت عملکرد شرکتهایی با رهبری زنان و شرکتهایی با رهبری مردان را بررسی کردهایم.
در دنیای امروز زنان بیشتری در جایگاه رهبر مشغول فعالیت هستند. اگرچه از دهه ۱۹۶۰ تعداد رهبران زن به طور مداوم افزایش یافته است؛ اما هنوز هم درصد آنها به طرز شرمآوری کم است. به عنوان مثال فقط ۵ درصد از مدیر عاملان شرکتهای Fortune 500 زن هستند.
خوشبختانه بسیاری از شرکتها به طور فعال به دنبال راههای بیشتری برای ایجاد یک محیط کار بدون تبعیض جنسیتی هستند. برای اینکه تنوع جنسیتی در شرکتها را ترویج دهیم و شاهد حضور بیشتر زنان در جایگاههای مدیریتی باشیم، باید این موضوع را درک کنیم که چرا زنان، گزینههای بسیار خوبی برای رهبری هستند.
با این حساب، این گزارش را با یک سوال آغاز میکنیم:
عملکرد کسبوکارها با رهبری زنان چه تفاوتی با عملکرد کسبوکارهایی با رهبری مردان دارد؟
برای پاسخ به این سوال، زیرمجموعهای از دادههای Heartbeat را تجزیه و تحلیل کردیم. این دادهها از حدود ۶۰ هزار کارمند، تحت مدیریت ۳۰۰۰ مدیر و از ۴۲ کشور مختلف جمعآوری شدهاند. این دادهها در واقع پاسخ سوالاتی هستند که به جنسیت رهبران و سطح ارشدیت آنها مربوط میشود. در این گزارش به شرکتهایی که بیش از ۵۰ درصد مدیران آنها زن هستند، «شرکت با رهبری زنان» و به شرکتهایی که کمتر از ۵۰ مدیران زن باشند، «شرکت با رهبری مردان» میگوییم.
نتایج بررسی این دادهها نشان میدهد که:
۱- کارمندان شرکتهایی با رهبری زنان، اعتقاد بیشتری به استراتژی دارند
دادههای این گزارش توسط پلتفرم سنجش تعلق کارمندان به نام Peakon تامین شده است که ۱۴ محرک اصلی تعلق کارمندان از انگیزههای ذاتی مانند موفقیت، رشد و شناخت تا انگیزههای خارجی مانند محیط، استراتژی و پشتیبانی مدیریت را اندازهگیری میکند. با نگاهی به دادهها، تفاوت قابل توجهی بین تیمهای رهبری شده توسط زنان و مردان از نظر درک کارکنان از استراتژی وجود دارد.
کارمندان شرکتهای تحت رهبری زنان، اعتقاد راسخی به استراتژی تعیین شده توسط مدیر ارشد دارند. این یافته بر اساس امتیاز کارمندان از صفر تا ۱۰ به فرضیهای که محور این گزارش قرار گرفته به دست آمده است:
«اهداف و استراتژیهای کلی کسبوکار که توسط رهبر ارشد تعیین شده است، شرکت را در مسیر درست قرار میدهد.» یک استراتژی روشن و واضح، محرک قدرتمندی برای افزایش تعامل است و یک حس جهتگیری و هدفمندی را برای همه افراد سازمان از مدیرعامل شرکت تا کارکنان خط مقدم فراهم میکند.
در سال ۱۹۷۵، دو روانشناس سازمانی به نام اولدهام و ریچارد هاکمن مطالعهای انجام دادند که ارزش استراتژی و هدفمندی را در محیط کار روشن میکند. پس از مطالعه روی ۶۵۸ کارمند در ۷ سازمان و ۶۲ شغل متفاوت، مشخص شد که هدفمندی برای هر فرد زمانی اتفاق میافتد که احساس کند در کار بزرگی که توسط تیم، شرکت یا جامعه گستردهتری انجام میشود، سهیم است.
یک استراتژی قوی به ما کمک میکند بین کاری که انجام میدهیم و تاثیر مثبتی که بر دیگران داریم، خط مشخصی ترسیم کنیم که انگیزه ما را برای انجام یک کار یا رسیدن به یک هدف افزایش میدهد.
همچنین بخوانید: «چگونه سبک رهبری خود را پیدا کنیم؟ + ۸ سبک رایج رهبری»
۲- شرکتهای با رهبری زنان، تمام جنبههای استراتژی را بهتر درک میکنند
با توجه به پاسخ کارمندان در این نظرسنجی، شرکتهای با رهبری زنان نه تنها از نظر استراتژی قدرتمندتر هستند؛ بلکه در دو عامل اصلی تاثیرگذار بر استراتژی، یعنی ارتباطات و ماموریت، نیز عملکرد بهتری دارند.
سوال مربوط به ارتباطات:
«سازمان ما، بین اهداف و استراتژیهای تعیینشده توسط رهبر ارشد به خوبی ارتباط برقرار میکند».
سوال مربوط به ماموریت:
«هدف و ماموریت سازمان، الهامبخش من است».
پیوند بین ماموریت، استراتژی و ارتباطات بسیار مهم است.
در سال ۲۰۰۷، «ماتریس ارتباطات داخلی» که توسط دو پروفسور از مدرسه کسبوکار منچستر به نامهای Mary Welch و پاول آر جکسون طراحی شده بود، مشخص کرد که داشتن یک استراتژی ارتباطات داخلی موثر، از طریق ایجاد حس تعلق در کارمندان، نتایج استراتژیک سازمان را تحت تاثیر قرار میدهد و تعلق کارمندان به ماموریت سازمان را افزایش میدهد.
اما اثر دومینو اینجا تمام نمیشود.
۳- رهبران زن، اعتقاد به محصول شرکت را ترویج میدهند
همانطور که گفتیم، دادهها نشان میدهند که رهبران زن از همتایان مرد خود در اعتقاد به استراتژی و محرکهای زیرمجموعه آن سبقت میگیرند. اما نکته جالب دیگری که از این دادهها استخراج شده است، خارج از قلمرو استراتژی است.
افرادی که در شرکتهایی با رهبری زنان فعالیت میکنند، به طور خاص اعتقاد عمیقتری به ارزشی که ارائه میدهند دارند.
سوال مربوط به «اعتقاد»:
«چه قدر احتمال دارد که محصولات و خدمات شرکت خود را به خانواده و دوستان خود پیشنهاد دهید؟»
ارتباط بین استراتژی و اعتقاد چیست؟ احتمالا داستانی دارد. یافتههای بن هوروویتز همبنیانگذار شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر آندرسن هوروویتز نشان میدهد اشتباه برخی از افراد این است که فکر میکنند داستان فقط مربوط به بازاریابی است؛ اما نه، داستان همان استراتژی است. اگر داستان خود را بهبود دهید، استراتژی خود را نیز بهبود دادهاید.»
در واقع، اگر داستان بهتری را تعریف کنید، اعتقاد بیشتری ایجاد میکنید و در نهایت استراتژی شما بهتر پیش میرود.
استراتژی بهتری میخواهید؟
روی رهبران زن سرمایهگذاری کنید.
رهبران زن بیشتری میخواهید؟
روی استراتژی سرمایهگذاری کنید.
از آن جایی که دادهها نشان میدهند، ارتباط محکمی بین رهبری زن و اعتقاد قوی به استراتژی سازمان وجود دارد. البته نمیتوان به طور دقیق گفت که رابطه علت و معلول بین این دو مفهوم به چه صورت است. این حقیقت وجود دارد که شرکتهایی با رهبری زنان، امتیازات بیشتری از نظر استراتژی کسب کردهاند. البته ممکن است عوامل دیگری نیز در این موضوع نقش داشته باشند.
برای مثال شرکتهایی که ماموریت ملموستر و الهامبخشتری دارند، احتمال بیشتری دارد که حضور زنان در سمتهای ارشد یک سازمان را ترویج دهند. علاوه بر این، بهترین رهبران زن ممکن است به صورت طبیعی با شرکتهایی همکاری میکنند که هدف مشخصتری دارند.
تنوع جنسیتی تنها یک جنبه از تنوع است. تنوع واقعی شامل نژاد، جنسیت، وضعیت اقتصادی-اجتماعی، قومیت و بسیاری از عوامل دیگر است. این مطالعه سطحی بوده و عوامل عمیقتر را بررسی نکرده است.
ما در این مطلب سعی کردیم یک سوال باز درباره مزایای رهبری زنان و تاثیر آن بر کارمندان مطرح کنیم تا ذهن شما را به چالش بکشیم.
منبع: peakon
همچنین بخوانید: «سبک های رهبری مختلف برای چه سازمانهایی مناسب هستند؟»