پاندمی کرونا ثابت کرد که رهبران باید توانایی رهبری در شرایط عدم اطمینان را داشته باشند تا بتوانند سازمان خود را در پیچ و تاب روزگار حفظ کنند.
اگر در گذشته تردیدی در اهمیت توانایی یک رهبر برای رهبری در شرایط بحران، عدم اطمینان و تغییر وجود داشت، ظهور پاندمی کرونا در سال ۲۰۲۰ این ضرورت را کاملا اثبات کرد. اگرچه همه ما امیدواریم که در آینده، همهگیری دیگری را تجربه نکنیم؛ اما یک چیز کاملا مشخص است و آن هم این است که ما نمیتوانیم از پیچیدگیهای روزافزون در دنیای کسبوکار جلوگیری کنیم.
رهبرانی که با آنها کار میکنیم معمولا هنگام مواجهه با چالشهای رو به رشد در نقشهایشان، احساس گیر افتادن، کمبود تجهیزات لازم یا ضعف میکنند. قابل درک است که وقتی پیچیدگی دنیای ما از پیچیدگی ذهنمان بیشتر میشود، چنین احساسی داشته باشیم. به عبارت بهتر، از اواسط دهه ۱۹۵۰ قدرت محاسبات بیش از یک تریلیون برابر افزایش یافته است؛ اما مغز ما بدون تغییر باقی مانده است.
برای اینکه رهبران بتوانند در دنیایی با پیچیدگیهای روزافزون، دیگران را به شکل موثری هدایت و رهبری کنند، ابتدا باید یاد بگیرند که خودشان را هدایت کنند. با وجود اینکه هر رهبری در شرایط پیچیده و عدم اطمینان با شرایط منحصربهفرد خود مواجهه است، اما استراتژیهای مشترکی وجود دارند که توانایی همه رهبران را برای یادگیری مداوم، تکامل و هدایت تدریجی چالشهای پیچیدهتر تقویت میکنند.
۱- ناراحتی ناشی از «ندانستن» را در آغوش بکشید
در همه شغلها، افراد مشروط به دریافت یک پاسخ واحد، قطعی و صحیح هستند. با توجه به اینکه مغز ما شرایط عدم اطمینان را به عنوان یک ریسک یا خطر میبیند، از نظر فیزیولوژیکی داشتن استرس هنگام مواجهه با موقعیتهای ناآشنا طبیعی است. این امر به ویژه در مورد افراد موفقی صادق است که شغل خود را بر پایه دانستن یا یافتن پاسخ «صحیح» بنا کردهاند. گرچه پرهیز از این احساسات ناخوشایند یک تمایل طبیعی انسان است؛ اما میتواند به سدی قابل توجه در یادگیری، رشد در آینده و در نهایت عملکرد تبدیل شود.
به جای اجتناب از این احساسات، باید یاد بگیریم که ناراحتی را به عنوان بخشی مورد انتظار و عادی از فرآیند یادگیری بپذیریم. ساتیا نادلا، مدیرعامل مایکروسافت نیز معتقد است که مدیران باید ذهنیت «همهچیزدان بودن» را به ذهنیت «همواره در حال یادگیری بودن» تغییر دهند. این تغییر ذهنیت میتواند با کم کردن فشار از روی شما برای داشتن همه پاسخها، به کاهش ناراحتیتان کمک کند.
۲- تفاوت بین مسائل پیچیده و دشوار را درک کنید
بسیاری از ما اصطلاحات پیچیده (Complex) و دشوار (Complicated) را به جای یکدیگر به کار میبریم؛ اما در حقیقت، هر یک از آنها شرایط کاملا متفاوتی را نشان میدهند. برای مثال قانون مالیات پیچیده است، به این معنی که ماهیت آن کاملا فنی و درک آن دشوار است؛ اما شما میتوانید مشکل را به بخشهای جداگانه تقسیم کنید، با یک یا چند متخصص مشورت و به طور کلی یک راهحل پیدا کنید.
برعکس، چالشهای دشوار شامل بسیاری از عناصر وابسته به هم هستند که برخی از آنها ممکن است ناشناخته باشند و با گذشت زمان از راههای غیرقابل پیشبینی تغییر کنند. علاوه بر این، یک اقدام یا تغییر در یک بعد میتواند منجر به نتایج نامتناسب و پیشبینی نشده شود. به عنوان نمونه، سیاست خارجی و تغییرات آبوهوایی چالشهای پیچیدهای هستند. گرچه ممکن است در این زمینهها دیدگاههای کمی وجود داشته باشد؛ اما هیچ راهحل روشنی وجود ندارد. در نتیجه، راهحل برای چالشهای پیچیده معمولا از طریق آزمون و خطا پدیدار میشود و نیاز به فروتنی، یادگیری و سازگاری دارد.
همچنین بخوانید: «برای رهبری دیگران، ابتدا خودتان را رهبری کنید!»
۳- کمالگرایی را رها کنید
در یک محیط پیچیده، زمینه به طور مداوم در حال تغییر است؛ بنابراین، داشتن هدف برای رسیدن به کمال بیفایده است. در عوض، پیشرفت کردن را هدف خود قرار دهید؛ انتظار اشتباهات را داشته باشید و مطمئن باشید که در صورت لزوم میتوانید به صورت مداوم امور مختلف را اصلاح کنید. منافع شخصی و هویت مطلوب (به عنوان مثال موفقیت یا “متخصص” بودن) ممکن است برای افراد موفق و مستعد کمالگرایی به یک مانع تبدیل شود. برای رها کردن کمالگرایی، ترسهای اصلی خود را پیدا کنید؛ ترسهایی مثل من شکست خواهم خورد؛ ظاهر من بد خواهد بود یا تصمیم اشتباهی خواهم گرفت. در زیربنای این ترسها اغلب یک فرضیه ضمنی و بررسی نشده وجود دارد که «اگر هر یک از این ترسها به نتیجه برسد، من نمیتوانم از آن خلاص شوم.»
گروه کسبوکار مجله هاروارد در طول این سالها با چندین مشتری کار کرده تا به آنها کمک کند از طریق گفتوگو با کسانی که به نقش اشتباهات یا شکست در شغلشان احترام میگذارند، این فرضیات را فعالانه برطرف کنند. از دست دادن این مفروضات با گذشت زمان میتواند به شما این امکان را بدهد که کمالگرایی را کنار بگذارید و بپذیرید که ممکن است اشتباه و شکست در این راه وجود داشته باشد.
۴- در برابر سادهسازی و نتیجهگیری سریع مقاومت کنید
سادهسازی چالشهای پیچیده به طوری که کمتر دلهرهآور به نظر برسند بسیار وسوسهانگیز است. به عنوان مثال، شکستن یک چالش به اجزای آن میتواند به شما کمک کند تا احساس تسلط بیشتری نسبت به این چالش داشته باشید، اما همچنین میتواند دیدگاه شما را محدود کرده و وابستگیهای متقابل حیاتی را پنهان کند و در نهایت منجر به ایجاد احساس کاذب از امنیت شود. به همین ترتیب، ترسیم تشبیهاتی از چالشهایی که در گذشته با آنها روبرو بودهاید، میتواند مفید باشد؛ اما در عین حال میتواند منجر به از دست دادن تفاوتهای ظریف چالش فعلی شود. بسیاری از افراد موفق، تعصب در عمل دارند و هنگام مواجهه با چالشهایی که راهحل واضح و روشهای عملی ارائه نمیدهند، به سرعت ناامید میشوند. رهبران به جای دامن زدن به این موضوع و اهمیت دادن به راهحل سریع، باید یاد بگیرند که بین نیاز به اقدام و یک رویکرد منظم برای درک مشکل اصلی و سوگیریهای آن تعادل برقرار کنند.
۵- تنها نروید
بسیاری از رهبران احساس انزوا میکنند؛ زیرا با تغییر مداوم و عدم اطمینان در چالشهای پیش روی خود مواجه هستند. بخشی از احساس انزوا از یک باور ضمنی ناشی میشود که آنها باید همه مسائل را خودشان حل کنند. با افزایش پیچیدگی و حجم کار، تمایل طبیعی ما این است که تمرکز و تلاشهای فردی خود را ۲ برابر کنیم. هنگام مواجهه با چالشهای نسبتا کوتاهمدت با راهحلهای شناخته شده، این کار میتواند یک استراتژی موثر باشد. با این حال، وقتی با چالشهایی روبرو میشوید که نه تنها دامنه کامل و وابستگیهای آن، بلکه راهحل مقابله با آن نیز مشخص نیست، این استراتژی میتواند به یک فاجعه تبدیل شود. در عوض، این استراتژی زمانی مهم است که عمیقا به شبکه و فراتر از آن برای بینش و چشمانداز دسترسی پیدا کنید.
هر یک از ما، با توجه به کارهایی که میتوانیم انجام دهیم و تواناییهایمان برای داشتن یک چشمانداز عینی، محدودیتهای ذاتی داریم. با این حال ما میتوانیم با پرورش و ارتباط با شبکهای از همسالان و همکاران (که هر کدام مجموعهای از تجربیات و دیدگاههای خود را دارند)، به طور تصاعدی دانش و دیدگاه خود را گسترش دهیم. مدیرعامل یک شرکتی میگفت: «هنگامی که سعی میکنم یک مسئله پیچیده را درک کنم، اولین کار این است به افرادی که برای نظر آنها ارزش قائل هستم و تجربه آنها به نوعی متفاوت از نظر من است، دسترسی پیدا کنم. میخواهم بدانم آنها وضعیت را چگونه بررسی میکنند؟ چه دیدگاهی دارند؟ با چه افراد دیگری باید صحبت کنم؟»
۶- از عقبتر نگاه کنید
رهبران اغلب در چالشهای پیش روی خود غرق میشوند. اما نگاه کردن از دور به موضوعات مختلف، دیدگاه گستردهتر و دیدگاه سیستمی درباره مسائل را برای شما فراهم میکند و با تابش نور به فرضیات بررسینشدهای که تا قبل از دید شما پنهان بودند، آنها را نمایان میکند. وقتی از نقطه دورتری به مسائل نگاه میکنید، الگوهای بزرگتر را مشاهده میکنید و موانع پیشبینی نشده و راهحلهای جدید را میبینید. این دیدگاه جامعتر، امکان سازگاری بیشتر و انجام اصلاحات در صورت لزوم را فراهم میکند. فراموش نکنید که برای داشتن نگاه وسیع به مسائل، باید تمرین کنید.
به یاد داشته باشید که شما به عنوان رهبر نمیتوانید میزان تغییر، عدم اطمینان و پیچیدگی که با آن روبهرو هستید را کنترل کنید. با این حال، اتخاذ استراتژیهای فوق میتواند توانایی شما را در یادگیری مداوم، رشد و پیمایش موثرتر در افزایش پیچیدگی جهان بهبود بخشد.
منبع: HBR
همچنین بخوانید: «۶ پارادوکس رهبری در عصر دیجیتال»